محیا جونیمحیا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

محیا نازنازی

تولد تولد تولدت مبارک

بازم شادي و بوسه ، گلاي سرخ و ميخک ميگن کهنه نمي شه تولدت مبارک تو اين روز طلايي تو اومدي به دنيا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز از اسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا يه کيک خيلي خوش طعم ،با چند تا شمع روشن يکي به نيت تو يکي از طرف من الهي که هزارسال همين جشنو بگيريم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو اين روز پر از عشق تو با خنده شکفتي با يه گريه ي ساده به دنيا بله گفتي ببين تو اسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه...
20 دی 1393

یه روز گرم و سرد زمستون

اواسط دی ماه 93 که دایی جون مرخصی اومده بود برنامه ریزی کردیم و رفتیم سمت ییلاقات شهرمون..نزدیکای ظهر راه افتادیم هوا خیلی خوب بود و باد گرم میزد ناهارو خوردیم و از هوا لذت بردیم...نزدیک غروبم که هوا سرد شد و محیا خانمم این شکلی شد ...
20 دی 1393

پیکاسوی من

محیای قشنگم چند وقتی علاقمند به نقاشی شده وهمیشه روی دیوار که پشت سرش هست نقاشی میکشید البته کاغذ کشیدیم و روی کاغذ نقاشی میکرد...چون خیلی علاقه مند بود بابایی واسش دفتر نقاشی و مداد رنگی خرید...چند روزی توش نقاشی کشید، بعد نقاشیش به درو دیوار خونه منتقل شد.   ...
20 دی 1393
1